بی اینکه مقصر باشی کلی آدم بهت حسادت کنن و بخوان ضربه بزنن بهت. حقیقتا خستهم. ازینکه نمیخوام آدم بدی باشم ولی مدام بهم حس بد بودن و بی ارزش بودن میدن. بخوانید, ...ادامه مطلب
۲۶ سالگیم عجیب ترین سال زندگیم بود پر از روزهای خوب و بد.. اتفاقایی برام افتاد که هیچ فکرشو نمیکردم..با وجود همه روزهای شیرینی که گذروندم ازین زندگی یه چیزی فهمیدم... به هیچ کس اعتماد نکنم. رو موندن و محبت و خوبی های هیچ آدمی حسابی باز نکنم. نه خانواده نه دوست و نه دشمن.. فهمیدم اکثر آدمای اطرافم دوست نما و فامیل نما بودن و در تمام این سالها حسادتاشونو جمع که در زمان مناسب چشمشونو ببندن رو همه خوبیایی که در حقشون کردی و زهرشون رو بریزن و تورو زمین بزنن و بهترین روزای عمرت رو تبدیل به جهنم کنن.. آدم ها همه هیولاهایی هستن که فقط ظاهر خوبی دارن و به وقتش....... و هزاران چیز دیگه تو همین یک سال یاد گرفتم که هنوز نتونستم هضمش کنم.. انگار قانون زندگی اینه که یه شب بخوابی و صبح که پاشدی بزرگ شده باشی لبخند رو لبت رفته باشه و دیگه اون آدم سابق نباشی! :)هیچ سالی به اندازه این یک سال زندگیم احساس بی پناهی و تنهایی نکردم و اما از این حس بی پناهی..... بخوانید, ...ادامه مطلب
۲۶ سالگیم عجیب ترین سال زندگیم بود پر از روزهای خوب و بد.. اتفاقایی برام افتاد که هیچ فکرشو نمیکردم..با وجود همه روزهای شیرینی که گذروندم ازین زندگی یه چیزی فهمیدم... به هیچ کس اعتماد نکنم. رو موندن و محبت و خوبی های هیچ آدمی حسابی باز نکنم. نه خانواده نه دوست و نه دشمن.. فهمیدم اکثر آدمای اطرافم دوست نما و فامیل نما بودن و در تمام این سالها حسادتاشونو جمع که در زمان مناسب چشمشونو ببندن رو همه خوبیایی که در حقشون کردی و زهرشون رو بریزن و تورو زمین بزنن و بهترین روزای عمرت رو تبدیل به جهنم کنن.. آدم ها همه هیولاهایی هستن که فقط ظاهر خوبی دارن و به وقتش....... و هزاران چیز دیگه تو همین یک سال یاد گرفتم که هنوز نتونستم هضمش کنم.. انگار قانون زندگی اینه که یه شب بخوابی و صبح که پاشدی بزرگ شده باشی لبخند رو لبت رفته باشه و دیگه اون آدم سابق نباشی! :)هیچ سالی به اندازه این یک سال زندگیم احساس بی پناهی و تنهایی نکردم و اما از این حس بی پناهی..... بخوانید, ...ادامه مطلب